سلام بر و بچ عزیز!!
به نظرتون مذخرف ترین چیز تو دنیا چیه؟!؟!
دقیقا شنبه هفته ی بعد بهترین جوابارو می ذاریم!
تو یک رازی...
رازی که من هیچ وقت آن را با کسی درمیان نخواهم گذاشت!
این دوتا انیمیشن رو از دست ندین!
انیمیشنی نیست که فقط نگاه کنین! باید با حرکت ماوس و یا کلیک کردن کارهای مختلف روش انجام بدین!
اولی: اینجا کلیک کنید!
این بیشترین نیازش به کلیک کردنه!
دومی: اینجا کلیک کنید!
این بیشترین نیازش به حرکت ماوسه! فقط برای پرش عنکبوت باید از کلیک استفاده کنید!
خودتونو با این انیمیشن ها درگیر کنید و ازشون لذت ببرید!
دانه هاي گندم خوشحال بودند و خيالشان پر بود از رقص گندم زار هاي طلايي. آن ها به پايان قصه فكر مي كردند؛
به قرص ناني در سفره و اشتياق دستي كه آن را مي چيند. نان شدن بزرگ ترين آرزوي هر دانه ي گندم است.
اما برگ هاي تقويم تند ورق خورد و سيزدهمين برگ، پايان دانه هاي گندم بود، روبان قرمز پاره شد و دستي دانه هاي گندم را از مزرعه هاي كوچكشان جدا كرد. روياي نان و گندم تكه تكه شد و اين آخر قصه بود.
دانه ها دلخور بودند، از قصه اي كه خدا برايشان نوشته بود.
سپس به خدا گفتند:" اين قصه اي نبود كه دوستش داشتيم، اين قصه ناتمام است و نان ندارد."
خدا گفت:" قصه ي شما كوتاه بود، اما ناتمام نبود. قصه ي شما، زندگي بود و كوتاهي اش، رسالتتان گفتن همين بود."
خدا گفت:" قصه ي شما اگر چه نان نداشت، اما زيبا بود، به زيبايي نان."
قبل از نوشتن متن بگم که این روزا مترسک موضوع پرطرفداری برای نویسنده ها شده! اما همه شون از تنهایی و بی کسی مترسک میگن! اما جبران خلیل جبران یه نگاه متفاوت به مترسک انداخت و موضوع جدیدی برای قلم من روی میز گذاشت! اول متن بنده و بعد در ادامه مطلب متن جبران خلیل جبران رو میخونیم:
متن بنده: مترسک
هوا گرم بود و من خسته بودم. رفتم توی یه مزرعه که یه مترسک هم اونجا بود. به مترسک تکیه دادم. حس کردم صدای نفس های مترسک رو می شنوم. برای این که مطمئن بشم مترسک میتونه حرف بزنه گفتم:"دلم برات می سوزه مترسک!" مترسک گفت:"چرا؟؟!" گفتم:"آخه خیلی تنهایی. خسته نمیشی از این کار تکراری و همیشگی؟! قلبت به درد نمیاد وقتی میدونی که کسی بهت توجه نمیکنه؟!" مترسک تمسخر آمیز خندید و گفت:"گفتی قلب؟! اما من که از کاهم! قلبم جا بود؟! این نویسنده ها برام داستان میسازن! اما من هیچ چیزی رو احساس نمیکنم!"
هیچگاه خودت را
برای کسی تشریح نکن
زیرا اگر آن فرد
واقعا تو رو دوست داشته باشد
نیازی به آن توضیحات ندارد
و اگر از تو بدش بیاید
آن را باور نخواهد کرد
[شب] به آسمون نگاه کن
آره نگاه کن...
چی میبینی؟!
فقط ماه؟! ستاره ها رو چی؟!
فقط سه چهار تا؟!
آره حق داری! این روزا ستاره ها کم پیدا شدن!
دلم تنگ شده! دلم تنگ ستاره ها شده! اون ستاره های چشمک زنی که هر شب بهم شب بخیر می گفتن! ستاره هایی که سوغاتشون نور بود!
ادامه مطلب فراموش نشه!
نیاز
اتاق پر شده از سکوت
حتی صدای ساعت هم نمی آید
نیازمندم
نیازمند خنده ای که سکوت غم را بشکند
از خودم!
(کسی نمیتونه کپی کنه بدون منبع.)
(چون توی یک نشریه چاپ شده!)
موسیقی دان و علامت تعجب در این این وبلاگ هرنوع مطلبی رو ارائه میدن! جز: مطالب سیاسی ـ غیر اخلاقی ـ موزیک (این آخریه رو خود رزبلاگ هم اجازه نمیده!) برای هرچه بهتر شدن این وبلاگ موسیقی دان و علامت تعجب به نظرات شما نیازمندند! پس.... نظر نشه فراموش .... لامپ اضافی خاموش!